عشق یعنی
عشق یعنی عشق یعنی یک جهان دلدادگی در مسیر زندگی بیچارگی عشق یعنی یک بغل احساس غم در نبودش میزنی بس زیروبم عشق یعنی شور
عشق یعنی عشق یعنی یک جهان دلدادگی در مسیر زندگی بیچارگی عشق یعنی یک بغل احساس غم در نبودش میزنی بس زیروبم عشق یعنی شور
روح من آرام باش روح من نوبت بیتابی نیست روح من سخت به تو مدیونم روح من پنجه به دیوار مکش روح من ناله
اگر بودی پدر آه، اگر بودی، اگر بودی پدر میگفتمت آنچه که آمد بر سرم کجا بودی ببینی رنج و سختیهای بعد از خود کجا
عروسک قصهی من ای که همواره تو بودی در شب تنهایی و شیدایی و بی آشنایی. ای که بودی و شنیدی قصههای غصههایم. عروسک قصهی
دوش بر میکده رفتم به نظر رفع نیازم خرقه و جامه و سجاده شده عینِ نیازم به سر سجده و تسبیح بُدَم کز رخِ مطرب
رهنمایان حقیقت جملگی باده پرستند ماهرویان طریقت ز صفا جام شکستند راهبانِ درِ دیر و زاهدانِ درِ معبد از گدایان جفا دیده دگر روی ببستند
ای قبلهی خوبانِ ما ای جان و ای جانانِ ما ای عاشقان را رهنما ای فخر ما ای روح ما عمریست اندر کوی تو دائم
من این دردِ زمان را با که گویم رفیقا این نهان را با که گویم من این طوفان سخت و جانفزا را بجز روی حریفان
عاشقان از رهِ لطفت به مرادی نرسیدند عارفان نعرهی مستانهی ما را نشنیدند مگرت راهِ نظر را دگری بر تو نیاموخت که نظر بر دلِ
من این سخن نه بگویم که سِّر دل باشد در این سراچه ی ترکیب، خون دل باشد اگر که رفته ام امشب ز دِیر، راه
آخرین دیدگاهها