سرودههای من
تا کی بُوَد انتظار، کار من و تو
تا کی بُوَد انتظار، کار من وتو بر گردن روزگار، کار من و تو چون چرخ بچرخید غزالم برمید در گردش دیگرش، زمان من وتو
تا کی بُوَد انتظار، کار من وتو بر گردن روزگار، کار من و تو چون چرخ بچرخید غزالم برمید در گردش دیگرش، زمان من وتو
امشب براه کوی رُخَت جان نهادهایم جانی که بود، بر سر جانان نهادهایم در ره بر آمدیم چو از جای بر شدیم بر خاکِ راه
ما سِّر کُن فکانیم، مارا که می شناسد از دیده ها نهانیم، ما را که می شناسد هر چند بر زمینیم با خاک ره نشینیم
رازیست اندر دل نهان ، گو بشنود پیر و جوان در سرسرای این جهان، یارب عیان کن این نهـــان رو عاشق بیدار جو ، از
آخرین دیدگاهها