- نوشتههای تازه
من این سخن نه بگویم که سِّر دل باشد
من این سخن نه بگویم که سِّر دل باشد در این سراچه ی ترکیب، خون دل باشد اگر که رفته ام امشب ز دِیر، راه خطا ملامتی نبُود گر مرا
مطرب بهراه بادیه ایمان نثار کرد
مطرب به راه بادیه ایمان نثار کرد شکر خدا که نوگلِ دستان بهار کرد از سوز سینه ی من و از آه نیم شب سنبل بمرد، شمع شبستان وداع کرد
تا کی بُوَد انتظار، کار من و تو
تا کی بُوَد انتظار، کار من وتو بر گردن روزگار، کار من و تو چون چرخ بچرخید غزالم برمید در گردش دیگرش، زمان من وتو تا چند کنم هنر نمایی
امشب براه کوی رُخَت جان نهادهایم
امشب براه کوی رُخَت جان نهادهایم جانی که بود، بر سر جانان نهادهایم در ره بر آمدیم چو از جای بر شدیم بر خاکِ راه تو پیمان نهادهایم بسکه ملول
ما سِّر کُن فکانیم، مارا که می شناسد
ما سِّر کُن فکانیم، مارا که می شناسد از دیده ها نهانیم، ما را که می شناسد هر چند بر زمینیم با خاک ره نشینیم برتر ز آ سمانیم مارا
رازیست اندر دل نهان ، گو بشنود پیر و جوان
رازیست اندر دل نهان ، گو بشنود پیر و جوان در سرسرای این جهان، یارب عیان کن این نهـــان رو عاشق بیدار جو ، از جام وی رازی بگــو وانگه
بخشهای سایت من:
- آموزش و یادگیری (۸)
- تکنولوژی (۹)
- توسعه فردی و موفقیت (۴۲)
- سرودههای من (۱۴)
- شعر نو (۳)
- شعر و ادبیات (۱۷)
- عملگرایی (۲۰)
- کتاب و کتابخوانی (۱۰)
- کسبوکار (۲۷)
- کوچینگ و مربیگری (۱۰)
- مدیریت (۱۷)
- معرفی کتاب (۴)
- نوشتن و نویسندگی (۲)
- نوشتههای من (۸)
آخرین نظرها: