رهنمایان حقیقت جملگی باده پرستند

رهنمایان حقیقت جملگی باده پرستند ماهرویان طریقت ز صفا جام شکستند
رهنمایان حقیقت جملگی باده پرستند ماهرویان طریقت ز صفا جام شکستند
راهبانِ درِ دیر و زاهدانِ درِ معبد از گدایان جفا دیده دگر روی ببستند
ز سرِ صدق و صفا نوش مِی‌ام کاین مِی و مستی عامیان را نتوان بُرد ازین جای که هستند
ما بدین غرقه شدن لعل گهر بار بدیدیم غرقه شو بین که درین جامِ مِی‌آلوده چه مستند
رنج یوسف ز خجالت نبَرَد راه به جایی از غم و درد فراقش همه در سوگ نشستند
مددی خواسته‌ام بهرِ گذر از همه یاران آه و افسوس که ایشان همگی پای ببستند
به وفای تو بنازم صنم ای رهروِ بیدار که رقیبان جهان جمله به تاراج نشستند
به اشتراک بگذارید

عضویت در خبرنامه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط