یک خاطره از کمال‌گرایی

خاطره کمال‌گرایی

انسان‌هایی وجود دارند که وقتی می‌خواهند کاری را انجام دهند باید به‌صورت تمام و کمال کارشان بی‌عیب و نقص باشد؛ یعنی همهٔ جوانب کار را می‌سنجند و تلاش می‌کنند تمامی مراحل کار را پیش‌بینی کنند در غیر این صورت اصلاً کار را آغاز نمی‌کنند.

تفکر آن‌ها یا همه‌یاهیچ است. می‌گویند: باید همه‌چیز در بهترین حالت باشد تا پروژه شروع شود.

در نگاه اول شاید این طرز تفکر خیلی عالی به نظر برسد ولی این‌طور نیست.

روانشناسان این افراد را «کمال‌گرا» خطاب می‌کنند.

کمال‌گرایی به‌طورکلی بد نیست. اینکه بخواهیم کاری را به بهترین نحو ممکن انجام دهیم امری است بسیار ارزشمند. زمانی تبدیل به آفت می‌شود که این دیدگاه، به انجام ندادن کار منجر شود.

در برخی موارد پس از کمال‌گرایی، حماقت ظاهر می‌شود. به این معنا که بابت کاری که می‌خواستیم انجام دهیم و ندادیم حماقتی مرتکب می‌شویم.

بعضی وقت‌ها این حماقت ترس‌هایی به دنبال داشته که در پی آن مجبور به انجام کارهای بدتری شدیم.

در یک جمله کمال‌گرایی نادرست، نه‌تنها به‌تنهایی خطرناک است بلکه عاملی است برای بروز ترس و ترس محرکی است برای حماقت.

کاملاً مشخص است که نتیجهٔ حاصل از این فرمول چیست.

احتمالاً در زندگی هر انسان نمونه‌هایی از این کمال‌گرایی وجود داشته است. راستش را بخواهید من هم درگذشته همین‌طور بودم. البته نه برای همهٔ کارها ولی اقرار می‌کنم پروژه‌های فوق‌العاده‌ای داشتم که کمال‌گرایی بیجا باعث انجام نشدن آن‌ها شده است.

یادم هست در سال‌هایی که جوان‌تر بودم همیشه دوست داشتم سایتی برای خودم داشته باشم ولی نه یک سایت شخصی بلکه سایتی با موضوع «فیلم و سینما».

برای آشنایی بیشتر لازم می‌دانم توضیح مختصری بدهم. من از دوران نوجوانی علاقهٔ زیادی به تماشای فیلم داشتم. هر فیلم خارجی تازه‌ای که اکران می‌شد با اشتیاق تهیه‌کرده و با دقت آن را می‌دیدم. از سوی دیگر چون در رشتهٔ نرم‌افزار تحصیل‌کرده‌ام و با چگونگی تولید انواع نرم‌افزارها آشنا بودم به‌راحتی می‌توانستم این خواسته‌ام را اجرا کنم.

سرانجام دریکی از همان روزها تصمیم گرفتم آرزویم را عملی کنم.

برای اجرای این پروژه در ابتدا باید صورت‌مسئله را به‌طور کامل تحلیل می‌کردم. پس از شناخت و آنالیز دقیق مفروضات، طراحی اولیهٔ آن در بانک اطلاعاتی انجام می‌شد.

سپس بعد از بهینه‌سازی، طراحی انجام‌شده در بانک اطلاعاتی به قطعیت می‌رسید. در این مرحله باید طراحی سایت را انجام می‌دادم. هم ازنظر ظاهری یا به قول ما «رابط کاربری» و هم پشت‌صحنهٔ آن؛ یعنی ارتباط سایت با بانک اطلاعاتی.

پس‌ازآن، نوبت به مرحلهٔ آزمون و اشکال‌زدایی می‌رسید. اگر همهٔ این مراحل به‌درستی پیش برود تازه می‌توانیم سایت را در معرض همگان قرار دهیم.

از اینکه این مراحل را توضیح دادم هدفی دارم. می‌خواهم بدانید برای تولید نرم‌افزاری حرفه‌ای و کارآمد -با فرض داشتن تخصص مربوطه- نیاز است کارهای زیادی انجام شود.

در حالت عادی کلی کار برای انجام بود. پس از تحلیل و آنالیز، شروع به طراحی بانک اطلاعاتی کردم.

در همین زمان بود که آفت کمال‌گرایی آرام‌آرام در من رسوخ کرد.

طرح اصلی و اولیهٔ من این بود:

سایتی به زبان فارسی داشته باشم که مشخصات فیلم را در آن قرار دهم. این مشخصات شامل مشخصه‌های اصلی فیلم است که عبارت‌اند از:

نام فیلم، سال تولید، موضوع داستان فیلم، عکس یا عکس‌هایی از فیلم، نام کارگردان (ها)، هنرپیشگان، ژانر فیلم، کشور (های) سازنده.

ظاهراً ایدهٔ اولیه خیلی خوب طراحی‌شده بود. ولی بعد با خودم گفتم: یک فیلم که فقط این آیتم‌ها را ندارد. پس مشخصه‌های دیگر فیلم یکی‌یکی به ذهنم خطور کرد.

شامل:

آهنگساز، منتقدین و نظرات آن‌ها، در چه مراسم اسکاری کاندید شده است، جایزه‌های کسب کرده، فیلموگرافی یا زندگینامه سینمایی هر یک از عوامل دخیل در فیلم اعم از هنرپیشگان، دیگر فیلم‌هایی که یک هنرپیشه در آن‌ها نقش داشته و …

ده‌ها مورد دیگر یکی پس از دیگری به فکرم می‌رسید. مرحلهٔ آخر طرح من قراردادن فیلم‌ها برای دانلود بود.

مجسم کنید، این طراحی تا بی‌نهایت می‌تواند ادامه پیدا کند. بااین‌حال من شروع به طراحی آن در بانک اطلاعاتی کردم. ازآنجایی‌که در این زمینه هم بسیار ریزبین و حساس بودم، نتیجهٔ بخشی از کار، طرحی شد که وقتی از آن چاپ گرفتم توانستم با آن کاغذها تمام درودیوار اتاق بزرگی را کاغذدیواری کنم!

یک‌لحظه به خودم آمدم و حیرت‌زده به دیوارهای اتاق خیره شدم. با خودم گفتم: حالا چه کسی می‌تواند این طرح را پیاده‌سازی کند؟ چقدر زمان برای انجام این کار لازم است؟

درواقع، خروجی آن طرح چیزی نبود که «من» پیش‌بینی کرده بودم؛ چیزی بود که «آفت کمال‌گرایی» پیش‌بینی کرده بود.

وحشت‌زده شده بودم. با خود گفتم: اشکالی ندارد کم‌کم پروژه را آغاز می‌کنم. ولی هر وقت تصمیم به اجرا می‌گرفتم، به‌محض اینکه چشمم به درودیوار اتاق می‌افتاد خستگی همهٔ دنیا را روی دوشم حس می‌کردم.

سال‌ها گذشت. اینترنت همگانی شد. سرویس‌های اینترنت پرسرعت به خانه‌ها وارد شد و همه توانستند از خدمات آن به‌راحتی استفاده کنند. به‌مرور سایت‌های بسیاری با موضوع «فیلم و سینما» ساخته شد.

تا به خودم آمدم دیدم جزو استفاده‌کنندگان از آن سایت‌ها هستم.

طرح اولیهٔ من توسط دیگران اجراشده بود.

دقت کنید گفتم طرح اولیه نه آن طرح فضایی که هیچ‌وقت اجرا نشد. سپس باکمال تعجب دیدم «دانلود فیلم» هم راه‌اندازی شد و من هم در حال استفاده از آن بودم.

اگر در همان سال‌ها طرح اولیه را اجرا کرده بودم هم به رؤیای دیرینه‌ام رسیده بودم و هم پروژهٔ من جزو اولین سایت‌هایی بود که در این زمینه فعالیت می‌کرد به‌علاوهٔ اینکه منبع درآمد فوق‌العاده‌ای بود.

بعضی از درس‌هایی که از این اتفاق گرفتم بسیار دردناک بودند ولی چشمانم گشوده شد. اینکه اگر ایده‌ای به ذهنم خطور کرد با یک برنامه‌ریزی اولیه بلافاصله آن را انجام دهم.

همه می‌دانیم که هیچ‌گاه نمی‌توان یک برنامهٔ از پیش تعیین‌شدهٔ کامل و بدون نقص تدوین کرد. ممکن است در اجرای هر گام از برنامه به موارد و مشکلات خاصی برخورد کنیم و مجبور باشیم برنامه را بازنویسی کنیم و از روش‌های دیگری بهره ببریم.

رسیدن به این درک، تنها در یک صورت امکان‌پذیر است؛ اینکه وارد عمل شویم و برنامهٔ خود را اجرا کنیم.

بهترین ایده‌ها اگر تنها در مرحلهٔ ایده بمانند پوچ خواهند شد. قطعاً افراد دیگری وجود دارند که ایدهٔ ما را در ذهن داشته باشند.

تنها کسانی موفق می‌شوند که کمال‌گرایی را رها کنند و ایده‌هایشان را عملی سازند.

اگر به شرکت‌های بزرگ و موفق دنیا نگاه کنیم این اصل را به‌روشنی در آن‌ها خواهیم دهید. هیچ‌یک از آن‌ها از روز اول در این جایگاه قرار نداشتند. با یک ایدهٔ اولیه آغاز کردند و به‌مرور آن را گسترش دادند. این است سرانجام انسان‌های موفق.

ایده پردازی، هدف‌گذاری صحیح برای رسیدن به آن ایده، برنامه‌ریزی مناسب و از همه مهم‌تر عمل‌گرایی، شمارا در زندگی موفق می‌کند.

به این امید که بتوانیم دیگران را از تجربه‌های خود آگاه سازیم و زندگی عالی و موفقی برای خود و همنوعانمان رقم بزنیم.

نوروز ۱۳۹۸

به اشتراک بگذارید

عضویت در خبرنامه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط